در هفته های پیش، گزارش سال «دیجیکالا» منتشر شد و در اون رشد فروش بعضی اقلام بررسی شده بود.
بعضی «کالاها» مشخصا زیاد شده بودند که می شد از قبل هم پیش بینی کرد. چیزهایی مثل کنسرو، کیسه خواب، پاوربانک و …
طبق معمول «برخی حسابها در شبکههای اجتماعی برای جذب بازدید» در سوشال مدیا به یک بخش خاص که مربوط به اقلام بهداشتی بود گیر داده بودند و با تیتر های بزرگ در موردش نوشته بودند و تحلیل های آبکی و بی کیفیت هم بعضا ارائه شده بود.
چند وقتی بود که میخواستم در مورد این نوع تفکر بنویسم و این نکته شد دلیل این نوشتار.
تفکر چیست ؟
اگر خواننده وبلاگ من باشید حتمی می دونید که من یاد گرفته ام که روی 2 چیز حساسیت زیادی داشته باشم :
کلمات
مفاهیم پایه ای
برای همین قبل از اینکه «دربارهٔ این موضوع» بتونم در مورد تفکراتم در این مورد بنویسم برای شما بنویسم
تفکر به زبان ساده یعنی «فرآیند شناختی/ذهنی» برای پردازش اطلاعات، ایجاد ارتباط بین دادهها و رسیدن به فهم یا نتیجه.
تعریف به نظر ساده میاد ولی وقتی بهش فکر می کنید(!) عجیب تر میشه .
برای درک بهتر، من بخش بخش جمله رو باز می کنم :
«فرآیند ذهنی: به ذهنی بودن (subjective) این مفهوم اشاره دارد؛ ذهنی یعنی وابسته به فرد و زمینه، در مقابلِ عینی (objective).»
برای پردازش اطلاعات : «تبدیل دادههای خام به اطلاعات قابلفهم (چرخهٔ داده→اطلاعات→دانش→بینش)»
(بخواهیم خیلی دقیق بشیم باید اینجا به صورت اصولی پردازش هم باز کنیم که خب از حوصله خارج میشه)
«ایجاد ارتباط بین اطلاعات/دانش موجود» : اتصال داده های موجود به داده های قبلی برای درک بهتر شرایط
و رسیدن به فهم یا نتیجه : «استنتاج با درجهٔ اطمینان متناسب با شواهد (نه لزوماً قطعیت)»
با یک مثال میشه تفکر رو کمی بهتر توضیح داد :
فرض کنید : فردی در کنار خیابان، روی زمین با لباس های تمیز و مرتب افتاده است. شما با فکر کردن به این شرایط احتمالا مراحل زیر رو پیش می گیرید :
در ذهن شما فردی که روی زمین هست نقش می بنده؛ با پردازش اطلاعات در مورد وضعیت فرد که لباس های مرتبی دارد؛ و اتصال آن به اینکه افرادی که لباس های مرتب و سر وضع مناسب دارند بی دلیل روی زمین دراز نمی کشند؛ و اتصال آن به این دیتا که آخرین فردی که روی زمین افتاده بود و سر وضع مناسبی نداشت و بعد از رد شدن از کنار آن متوجه شدید که بی خانمان است؛ «به یک جمعبندی موقت میرسید: احتمالاً مشکلی پزشکی/حادثه رخ داده، اما باید شواهد بیشتری جمع کرد (توجه به نرخِ پایه و فرضیههای بدیل).» به این نتیجه می رسید : احتمالا مشکلی برای این فرد به وجود آماده است و یک فرد بی خانمان نیست.
تفکر در عمل در مغز انسان، مراحل بسیار پیچیده ای رو طی می کنه که موضوع بحث من نیست و من فقط به صورت خیلی خیلی کلی بهش اشاره کردم.
انواع تفکر چیست ؟
حالا که می دونیم تفکر حاصل چه فرایند به ظاهر ساده ولی در عمل پیچیده ای هست می تونیم به انواع تفکر بپردازیم.
انواع مختلفی از تفکر وجود دارند که فرایندی که بهش اشاره کردیم رو به صورت کلی دارند ولی بخشی هایی به اون اضافه می کنند که منتج به فهم های متفاوتی از یک پدیده می شوند.
انوع مختلف تفکر عبارتند از :
تفکر انتقادی (Critical Thinking): بررسی شواهد، ارزیابی منطقی، پرسشگری و شک نسبت به صحت اطلاعات.
تفکر خلاق (Creative Thinking): پیدا کردن راهحلها و ایدههای نو و متفاوت.
تفکر تحلیلی (Analytical Thinking): تجزیه و تحلیل اجزا برای درک بهتر کل.
تفکر استقرایی (Inductive Thinking): رسیدن به یک قانون یا نتیجه کلی از روی مثالها و شواهد جزئی.
تفکر قیاسی (Deductive Thinking): نتیجهگیری خاص از قوانین و اصول کلی.
تفکر شهودی (Intuitive Thinking): تصمیمگیری سریع و بدون تحلیل زیاد بر اساس احساس و تجربه.
تفکر راهبردی (Strategic Thinking): نگاه بلندمدت و برنامهریزی بر اساس اهداف کلان.
تفکر سیستمی (System Thinking): درک ارتباط و تعامل اجزای مختلف یک سیستم به عنوان یک کل.
تفکر همگرا (Convergent Thinking): تمرکز بر رسیدن به یک پاسخ درست یا بهترین راهحل.
تفکر واگرا (Divergent Thinking): تولید ایدهها و راهحلهای متنوع برای یک مسئله.
«تفکر علمی/تجربی: صورتبندی فرضیه، آزمونپذیری، تکرارپذیری، تمایز همبستگی و علیت.»
«تفکر احتمالاتی/بیزی: بهروزرسانی باورها بر اساس شواهد و نرخهای پایه.»
«تفکر طراحی (Design Thinking): همدلی با کاربر، تعریف مسئله، ایدهپردازی، نمونهسازی و آزمون.»
«فراشناخت (Metacognition): آگاهی از شیوهٔ فکرکردن خود و تنظیم آن.»
تفکر نقادانه چیست؟
تفکر نقادانه یک نوع تفکر سخت و انرژی بر هست که در اون شما «بهقدر لازم و متناسب با ریسک تصمیم»، داده ها رو باید بررسی کنید. در این نوع تفکر شما به راحتی نمی تونید به باقی اطلاعاتی که دارید و یا دارید دریافت می کنید اعتماد کنید.
در این نوع تفکر شما همیشه باید پیش فرض ها رو بررسی کنید و در مورد کیفیت اطلاعات دریافتی شک کنید. این نوع تفکر «با شکاکیت افراطی فرق دارد؛ معیارْ کیفیت شواهد، منطق و ربط است» و فقط در صحت اطلاعات ورودی بررسی مجدد انجام میده.
بیاید یک مثال ساده بزنم. همین ماجرای گزارش سال دیجیکالا.
در بخشی اشاره شده بود که تعداد فروش یک سری از اقلام بهداشتی شخصی در طول جنگ بیشتر شده بود.
ذهنی که تفکر نقادانه نداره، به این فکر می کنه که :
مردم در طول جنگ اصلا نترسیدن و رفتند سر وقت عشق و حال !
(باور کنید این یکی از نظرات بود !)
ولی ذهنی که به تفکر نقادانه مجهز شده میگه :
تعداد سفارش های کلی افراد در قبل از جنگ و در زمان جنگ چه تفاوتی داره؟
چه محصولات مشابهی خرید شده ؟
میزان فروش در طول جنگ و قبلش چه تفاوتی داره؟
مراکز فروش این نوع جنس به صورت حضوری چه تفاوت رفتاری در طول جنگ داشتند ؟
و یا اگر خیلی به این نوع تفکر تسلط داشته باشه شاید بپرسه :
آدرس های تحویل تغییری داشته اند؟
نسبت فروش این نوع محصولات در رقبا هم تغییری داشته ؟
ارزش سبد محصول کاربر چه مقدار رشد داشته ؟
چه محصولات دیگری در سبد خرید کاربر بوده اند ؟
سینرژی خاصی بین اقلام سبد وجود داشته است ؟
سن و جنس خریداران چه بوده است؟
«توجه: افزایش فروش لزوماً بهمعنای رابطهٔ علّی نیست (همبستگی≠علیت) و باید متغیرهای مخدوشگر، فصلیبودن، کمپینها و جابهجایی کانالها کنترل شوند.»
…
حالا دیگه جواب این سوال خیلی سخت میشه !
شاید یکی از جواب های محتمل این باشه :
رفتار مردم در طول جنگ به دلیل مهاجرت به خارج از تهران و عدم دسترسی به شعب فروش مناسب و همچنین خرید های عمده تغییر کرده است !
ذهنی که تفکر نقادانه نداشته باشه با این تفکر تصمیم قطعا اشتباهی میگیره و ذهن متفکر نقادانه سعی می کنه سبد خرید محصولات رو طوری طراحی کنه که به دلیلی که به نتیجه رسیده نزدیک باشه تا سود بیشتری ببره !
چرا تفکر نقادانه برای مدیران مهم است ؟
احتمالا با مطالعه انواع تفکر می تونید حدس بزنید که چرا تفکر نقادانه برای یک مدیر مهم و ارزشمند هست.
تا 100 سال پیش شما دسترسی به مخلوقی به نام Internet با شکل فعلیش نداشتید و تمام دانسته های شما فقط از طریق گفت و گو، مطالعه و تجربه به دست می اومد. در دنیای اینترنت فاصله شما با اطلاعات به کوتاهی یک جست و جو در اینترنت بود و شما دیتا رو در اختیار داشتید، در دنیای فعلی شما چند ثانیه با پرسیدن سوالتون از هوش مصنوعی فاصله دارید. ابزاری که راحت تر از جست و جو با تضمین خوبی نتایج نهایی رو در اختیار شما قرار میده.
بخوام دقیق تر بشم : فرایند تفکر رو تا حد زیادی برای شما انجام میده و طبق تحقیقات هوش مصنوعی باعث شده انسان ها در همین چند سال کمتر فکر کنند !
حالا چرا تفکر نقادانه رو به هوش مصنوعی دارم وصل می کنم؟
دلیلم اینه که در دنیایی که هوش مصنوعی حتی وظیفه فکر کردن برای یک مدیر رو هم بر عهده گرفته باز هم به راحتی از یک نوع پیش پا افتاده ای از تفکر استفاده می کنیم. البته اگر تفکری در کار باشه. اثباتش خیلی سخت نیست شرایط ممکتمون رو نگاه کنید متوجه می شید که دریغ از کمی تفکر از مدیران ! فقط جلسه های بی فایده و شلوغی های بی حاصل !
یک مدیر می بایست به این نوع تفکر مصلح باشد تا در تصمیم گیری هایی که در این دنیای پر شده از پیش تفکر های هوش مصنوعی و عدم تفکر های فردی بتونه بهترین تصمیم رو برای خودش و سازمانش بگیری
نتیجه گیری
تفکر نقادانه شیوه ای از تفکره که به شما یادآوری می کنه اولین جواب درست ترین جواب نیست! به ذهنت اجازه بده به ورودی ها شک کنه و تصمیمات قبلی رو زیر سوال ببره.
این نوع تفکر به ما کمک می کنه در دنیای سریع و پر از اطلاعات فعلی بتونیم بهترین تصمیم ها رو بر اساس ورودی های درست بگیریم.
امید وارم که بر اساس متن این مقاله فکر نکنید بهترین نوع تفکر، تفکر نقادانست !
تفکر نقادانه یک ابزار در جعبه ابزار های تفکری هر انسانیه که باید بهش مجهز باشه تا بتونه با ترکیبش با دیگر انواع تفکر دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنه.
ارادت/.